Saturday, October 15, 2011

نگاهی دیگر: چوب لای چرخ سیاست خارجی احمدی‌نژاد

آمریکا در عالی‌ترین سطوح دولتی اصرار دارد که مستندات پرونده ترور سفیر عربستان بی‌نقص و روشن است

از صبح روز سه شنبه که ادعای دست داشتن سپاه قدس ایران در نقشه ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا توسط اریک هولدر، دادستان کل آمریکا، مطرح شد گمانه زنی ها زیادی در خصوص ابعاد مختلف این ماجرا در رسانه های دنیا آغاز شده است. ماجرایی که توسط ایران قویا رد شده و نمایشنامه ای مضحک خوانده شد.

یکی از ابعاد مهم این بمب خبری، حساس شدن افکار عمومی بر انگیزه های احتمالی ایران برای طرح و پیشبرد این نقشه و منافعی است که حاکمان ایران در صدد حصول آن از اجرای این برنامه بوده اند.

با توجه به اطلاعات محدودی که مقام های مسئول در آمریکا از نقش ایران در این ماجرا تا این لحظه منتشر کرده اند، تردیدهایی در میزان نقش حاکمیت ایران در این زمینه بروز کرده است.

هرچه هست، آمریکا در عالی‌ترین سطوح دولتی اصرار دارد که مستندات این پرونده بی‌نقص و روشن است و از سوی دیگر ایران نیز تمام‌عیار آن را تکذیب کرده است.

اما در سابقه هر دو طرف مواردی از مدعیات بی اساس دیده می شود که زمانی در سطحی عالی بر آن بی هیچ شک و شبهه ای پافشاری می شده اما بعد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر بی پایه بودن آن ادعاها مشخص شده است. در این باره نیز باید منتظر جزئیات بیشتر از این پرونده ماند.

در هر صورت بر فرض صحت ادعاهای مطرح شده در خصوص نقش سپاه قدس ایران در این برنامه تروریستی، بررسی دو موضوع محوری ضروری به نظر می رسد و به فهم بهتر مسئله کمک می کند.

سوال اول: سطح درگیری حاکمیت ایران با این مسئله

با نگاهی به قانون اساسی، ساختار سازمانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و سپاه و همچنین سابقه و مشی آیت الله خامنه ای می توان دریافت که تنظیم فعالیت ها، سیاستگزاری و فرماندهی این نیروها با عالیترین مقام جمهوری اسلامی است و او بر کلیه فعالیت ها و سیاست های امنیتی و نظامی غلبه و اشراف دارد.

از سوی دیگر مبحث سیاست خارجی نیز از حوزه های مورد علاقه و تحت نفوذ رهبری است. تنظیم سیاست های کلی نظام در زمینه روابط با دیگر کشورها جزء حوزه های مختص به رهبری است. خاصه آن که پای آمریکا در میان باشد.

لذا به طریق اولی می توان گفت مواردی که به صورت توامان تحت تاثیر این دو حوزه است، از رتبه و درجه بالایی از اهمیت نزد رهبری جمهوری اسلامی برخوردار است. به همین سبب است که سپاه قدس، که برای عملیات برون مرزی سپاه راه اندازی شده است، زیر نظر مستقیم رهبری اداره می شود.

"اگر این عملیات، آن چنان که مقام های عالیرتبه آمریکایی تاکید می کنند، توسط عناصری از سپاه قدس ایران پیگیری و طرح شده باشد به دشواری می توان باور کرد که عملی خودسرانه بوده باشد."

در ماجرای اخیر یک مقام آمریکایی ادعا کرده است: "به نظر دولت آمریکا، رهبر جمهوری اسلامی، آیت‌الله علی خامنه‌ای، طرح ترور سفیر عربستان را پیش از اجرا تایید کرده است".

درست است که حاکمیت ایران امروز به آشفتگی بی سابقه ای گرفتار شده است، اما به نظر نمی رسد که این بلبشو به حوزه های حساس این چنینی نیز رسیده باشد. اگر چنین بود، این مسئله باید در مقابل اعتراضات گسترده مردم به چشم می‌آمد.

در هر صورت اگر این عملیات، آن چنان که مقام های عالیرتبه آمریکایی تاکید می کنند، توسط عناصری از سپاه قدس ایران پیگیری و طرح شده باشد به دشواری می توان باور کرد که عملی خودسرانه بوده باشد.

سوال دوم: هدف احتمالی ایران از طرح این عملیات و الزامات آن

مسئله مهم دوم بررسی انگیزه ها و اهداف این عملیات است.

با توجه به مسایل مختلف از جمله وضعیت فعلی امنیت ملی در آمریکا، به نظر نمی رسد که طراحان حاذق این عملیات تروریستی بر نتیجه بخش بودن و به ثمر نشستن تلاش هایشان امیدوار بوده اند.

حساسیت فوق العاده نهادهای امنیتی ایالات متحده در ارتباط با عملیات تروریستی، که پس از حوادث ۱۱ سپتامبر به صورت فزاینده ای تشدید هم شده است، امکان موفقیت این گونه حرکات را در داخل خاک آمریکا بسیار دشوار و حتی غیرممکن کرده است؛ به ویژه در بحبوحه دهمین سالگرد این حادثه که با کشته شدن بن لادن، رهبر القاعده، توسط آمریکا هم همراه شده بود.

"با اطمینان می توان گفت که این عملیات برای به نتیجه رسیدن (کشته شدن سفیر سعودی) طراحی نشده است. به بیان دیگر نتیجه آن، آن چنان که از ظاهر امر برمی‌آید نبوده و سازماندهندگان آن در پی نتایجی دیگری از پس آن بوده اند."

رهبران ایران و فرماندهان سپاه قدس به فراست می دانند وقتی نبردشان با آمریکا در داخل خاک کشور همسایه ای چون عراق با دشواری همراه است، انجام موفقیت آمیز عملیات در خاک آمریکا آن هم به این گستردگی و حساسیت، گره بر باد زدن است.

لذا با اطمینان می توان گفت که این عملیات برای به نتیجه رسیدن (کشته شدن سفیر سعودی) طراحی نشده است. به بیان دیگر نتیجه آن، آن چنان که از ظاهر امر برمی‌آید نبوده و سازماندهندگان آن در پی نتایج دیگری از پس آن بوده اند.

لذا شبهاتی چون میزان اهمیت سفیر عربستان در آمریکا برای ایران در این عملیات، به نتیجه رسیدن عملیات به منزله آغاز نبردی همه جانبه با آمریکا و زیر سوال بودن منافع حاکمیت ایران در این جنگ و... رنگ می بازد.

به نظر می رسد ایران نه به دنبال ایجاد تنشی گسترده و همه جانبه که به دنبال ایجاد تنشی شدید اما کنترل شده با آمریکا و متحدانش بوده است. تنشی که طرف آمریکایی را از هر گونه سازش با ایران در مقطع کنونی دور نگه دارد و روابط ایران و آمریکا را برای مدت قابل اطمینانی به سردی غیرقابل اجتناب بکشاند.

به این ترتیب است که باید سناریو به حدی ناشیانه طراحی شود که حتما در مراحل اولیه و غیرحساس لو برود و در صورت افشای آن، جای چون و چرا و شک و شبهه آن قدر زیاد باشد که طرف مقابل نتواند آن را به نزاعی خطرساز و مشکل آفرین بدل کند.

باید اثر اندکی از رد پای سپاه قدس در آن دیده شود و نه حضور گسترده و همه جانبه آن، که حساسیتی بیش از حد انتظار طراحان برنیانگیزد.

همچنین باید در فراسوی مرزها از افرادی به عنوان عوامل اجرایی عملیات استفاده شود که پس از خنثی شدن آن و احیانا بازداشت آن ها، کمترین فشار را به ایران و متحدانش وارد کند.

علاوه بر این، برای کاستن بیشتر از حساسیت، نباید همچون عملیات گروه القاعده هدف اصلی، مردم یا دولت آمریکا باشند. در این صورت، سفیر عربستان سعودی یا هر کشور دیگری می تواند گزینه مناسبی باشد.


به همین خاطر است که فرد نامربوطی چون ارباب سیر، در پی نخودسیاهی به نام کارتل های مواد مخدر مکزیک فرستاده می شود و تمام عملیات با گوشی تلفن همراه هماهنگ می شود و پیش پرداخت به حسابی بانکی در نیویورک ریخته می شود.

از بازداشت و حتی صدور حکم سنگین برای منصور ارباب سیر هیچ ضربه ای به ایران وارد نمی شود. این گونه است که جنبه های "هالیوودی" داستان هم معنا می یابد.

جنبه های هالیوودی که تعمدا و برای فرار از پذیرش مسئولیت این ماجرا و همچنین کم کردن از سطح تنش در نظر گرفته شده است.

تنش بیشتر با آمریکا با چه هدفی؟

در این زمینه گمانه های مختلفی در خصوص ایجاد اتحاد در اختلاف های روزافزون جبهه خودی ها در داخل در مقابل تهدید خارجی و یا ایجاد جو رعب در فرای مرزها برای کشورهای رقیب جمهوری اسلامی و همچنین اپوزسیون مطرح شده است.

هر چند تمامی این موارد بهره ای از حقیقت دارند، اما به نظر می رسد هدف اصلی همان سردی روابط با آمریکا باشد.

رهبری جمهوری اسلامی حساسیت غیرقابل انکاری بر رابطه با آمریکا دارد که در ۲۰ و اندی سال گذشته به خوبی آن را به نمایش گذاشته است.

هنوز این گفته او در دیدار نیمه خصوصی با جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از اذهان پاک نشده که او یکی از علت های اصلی حمایتش از دولت پر نقص محمود احمدی نژاد را خاطر راحتش از سیاست خارجی دولت و نحوه مواجهه دولت با کشورهای دیگر معرفی کرد.

آیت الله خامنه ای تاکید کرده بود: "الان اگر رهبری چیزی بگوید، رییس جمهور می پذیرد و به آن عمل می کند، امروز وقتی رییس جمهور یا مسئول ارشدی از دولت به خارج از کشور می رود، من نگرانی ندارم، اما قبلا نگران بودم که مسئولان در خارج از کشور می خواهند چه بگویند؟ الان رییس جمهور با هر کسی در دنیا ملاقات کند و حرف بزند، من از حرف زدن او نگران نیستم، اطلاع هم ندارم، اما نگران نیستم. می دانم که خلاف جهت انقلاب و سیاست کلی نظام، مطلبی گفته نخواهد شد، مطلبی پیش نخواهد رفت، و لو حالا به لحاظ تعارف، دو کلمه هم یک چیزی بگویند، اما کاری پیش نخواهد رفت. این را خاطرم جمع است ".

اما کافی است وقایع رخ داده در طول یک سال گذشته را مروری بکنیم و کنار هم بگذاریم.

منوچهر متکی، وزیر خارجه مورد وثوق رهبری، به طرز خارج از عرفی برکنار می شود، از لا به لای اسناد فاش شده توسط ویکی لیکس، اصرار اسفندیار رحیم مشایی بر حل و فصل پرونده هسته ای درز می کند، شورای ایرانیان خارج از کشور به راه می افتد که افرادی که در لابی بهبود روابط بین ایران و آمریکا فعال هستند در آن حضور چشم گیری دارند، گلایه احمدی نژاد از نامه نگاری رئیس جمهوری ایالات متحده با آیت الله خامنه ای فاش می شود، فعالیت های دولت در مقابله با رهبری شکل جدی و جدیدی به خود می گیرد و از همه مهم تر زمزمه گفتگوی مستقیم با آمریکا در سفر آتی به سازمان ملل توسط رئیس دولت مطرح می شود. امری که احمدی نژاد به صورت جدی و صریح در سفر اخیرش به نیویورک مطرح و پیگیری کرد.

در کنار تمام این مسایل، رهبری مانند زمان دولت اصلاحات، نمی تواند از متحدان نزدیک و گروه فشارش برای گذاشتن چوب لای چرخ دولت استفاده کند و به مقابله با این گونه حرکات برخیزد، چرا که چراغ سبز نشان دادن به این حرکات یعنی سقوط پیش از موعد دولت در آتش خشم و نارضایتی گسترده متحدان رهبری از آن.

پس باید به گونه ای دیگر سد راه دولت شد که در یک سال و اندی باقی مانده حرکت غیرقابل کنترلی نکند و رهبری را مثل گذشته در مقابل عمل انجام شده قرار ندهد، و همان طور که بارها تمایل رهبری از سوی اصولگرایان مطرح شده کج و دار و مریز تا پایان دوره چهار ساله ادامه پیدا کند.

لذا بهترین روش حصول چنین هدفی ایجاد تنش کنترل شده با غرب و دور زدن دولت است.

در همین چند روز گذشته اگر چه آیت الله خامنه ای به صورت تلویحی نسبت به این مسئله موضع گیری کرده است اما از موضع گیری محمود احمدی نژاد و نزدیکانش هنوز خبری در دست نیست.

حتی سفر به بوشهر هم که می توانست مجالی برای موضع گیری او باشد به دلیل معناداری (عدم حضور رهبری در تهران) لغو شد.

"باید دید اثر فشارهای گسترده ای که آمریکا و متحدانش از این پس بر ایران وارد می آورند، کمتر از حمله نظامی خواهد بود یا خیر. فشارهایی که ممکن است به تدریج ایران را به سمت شرایطی مانند سال های آخر زمامداری صدام حسین در عراق، یا شرایط کنونی در کوبا یا کره شمالی سوق دهد."

طراحان این نقشه حتما واکنش های نه چندان تند باراک اوباما را در مواجهه با مسایل بین المللی، نحوه برخورد آمریکا با مسئله لیبی و فشار گسترده اقتصادی در آمریکا که دست دولت را در تصمیمات بزرگ و خطرآفرین بسته است دیده اند و آن ها را در نظر گرفته اند.

آن ها همچنین بر این باور قدیمی هم تکیه کرده اند که در آخرین سال ریاست جمهوری در آمریکا جنگی آغاز نمی شود. ارزیابی هایی که البته چندان هم بیراه نیست.

در حال حاضر که در ابتدای افشای این قضیه قرار داریم، دولت اوباما هنوز تمایلی برای تمرکز بر گزینه نظامی از خود نشان نداده است.

سرانجام

اما باید دید اثر فشارهای گسترده ای که آمریکا و متحدانش از این پس بر ایران وارد می آورند، کمتر از حمله نظامی خواهد بود یا خیر.

فشارهایی که ممکن است به تدریج ایران را به سمت شرایطی مانند سال های آخر زمامداری صدام حسین در عراق، یا شرایط کنونی در کوبا یا کره شمالی سوق دهد.

شرایطی که اگر چه حتی تصورش برای مردم ایران هراسناک است، اما مشخص نیست برای حاکمان ایران هم به همین اندازه نامطلوب باشد.

از آن سو باید دید پاتک محمود احمدی نژاد به این پیش دستی چه خواهد بود. آیا او منزوی خواهد شد و آیت الله خامنه ای به هدفش که کشاندن بی دردسر او تا پایان دوره دوم است می رسد؟

آیا احمدی نژاد با سوق دادن فشارهای خارجی به سمت برخورد نظامی به سمت بر هم زدن صحنه بازی می رود؟ یا نقشی مانند سیدمحمد خاتمی در برخورد با قتل های زنجیره ای بر عهده می گیرد تا در برابر افکار عمومی حساب خود را بیش از پیش از آیت الله خامنه ای جدا کند.

یا از تمام این گزینه ها برای امتیازگیری بیشتر در انتخابات آینده مجلس استفاده می کند؟

No comments: