كشفهاي بزرگ نيازمند اشتغال ذهني دائمي است. موفقيت در حل مسالهاي مشكل از طريق تفكر درباره آن زير دوش حمام، هنگام رانندگي، در خلال صرف قهوه، بعد از شام و جلوي تلويزيون بهدست ميآيد. هنگامي كه از ايزاك نيوتن سوال شد چگونه به بينشهاي خود دست يافتهاست، پاسخ داد «با نگاه داشتن مساله به طور دائم در ذهن
درگيري ذهني با مساله پيشرو، در گروي مالكيت است. مالكيت در معني گسترده آن يعني نه تنها داشتن سهمي مالي، بلكه داشتن سهمي شخصي در موفقيت ايدهها.
كارآفرينان مبتكري كه به سمت موفقيت يورش ميبرند گاهي به طور غيرقابل تصوري ثروتمند ميشوند. اما كارمندان مبتكر نوعا پاداش ناچيزي علاوهبر حقوق خود دريافت ميكنند، پاداشي كه به آنها پرداخت ميشود معمولا نسبت به ارزش ابتكار آنها ناچيز است. بازار، كه حق مبتكران را براي دريافت هرگونه درآمد پسماند تضمين ميكند، انگيزهاي قدرتمند براي تلاشهاي ابتكاري است. البته مشوقهاي مالكيتي منحصر به ابتكارات هايتك نيست. همان طور كه در ادامه به اين موضوع خواهيم پرداخت. در اواخر دهه 1970، كشاورزي چين از توليد اشتراكي به انفرادي تغيير شكل پيدا كرد. اين تغيير، تجربهاي روشن و معقول از نيروي حقوق مالكيت را به ما نشان ميدهد. با مشوقهاي انفرادي جديد براي كشاورزان توليد غذا جهش عظيمي كرد. بازاري كردن كشاورزي صدها ميليون چيني را از فقر مطلق نجات داد. اين بزرگترين برنامه فقرزدايي است كه دنيا تاكنون به خود ديدهاست.
جرقه اين موضوع از شروعي بسيار كوچك پديد آمد: از جلسه مخفي خانوارها در روستايي كوچك. تا سال 1978 نوميدي بر كشاورزان روستاي زيائوگانگ در استان انهوي فائق آمده بود. مزرعه اشتراكي (كمون) كه آنها به صورت مشترك در آن كار ميكردند، عملكرد بدي داشت. استان انهوي كه به عنوان انبار غله كشور چين شناخته ميشود داراي برخي از حاصلخيزترين زمينهاي كشور است. اما 20 خانواده زيائوگانگي حتي به اندازهاي برنج توليد نميكردند كه كفاف خودشان را بدهد. وضع آنها به جايي رسيده بود كه از ساير مناطق گدايي ميكردند. در سالهايي كه وضع آب و هوا نامناسب بود آنها گرسنگي ميكشيدند.
روستاييان با ترس از دستگير شدن، مخفيانه با هم ديدار كردند و توافق كردند تا زمين اشتراكي را ميان خودشان تقسيم كنند. آنها بين خودشان قطعنامهاي سه مادهاي را هم تصويب كردند: اول، از آنجايي كه آنها داشتند سياست دولت را زير پا ميگذاشتند، قرارداد واگذاري زمين به خانوارهاي منفرد بايد مطلقا مخفي بماند، اين قرارداد نبايد براي هيچ فرد بيروني افشا شود؛ دوم، آنها كماكان به پرداخت برنج مالياتي مقرر به دولت ادامه دهند؛ سوم، اگر هركدام از آنها زنداني شد، ديگران از فرزندان آنها تا سن هجده سالگي مراقبت كنند. آنها اين ميثاق را با اثر انگشت خود امضا كردند. تحولي سريع ايجاد شد. كشاورزان زيائوگانگ بلافاصله پرتوليدتر شدند. يكي ميگفت: «الان با گذشته فرق ميكند. ما براي خودمان كار ميكنيم.» كشاورزاني كه روي قطعه زمين خود كار ميكردند، ميتوانستند رابطهاي مستقيم بين تلاش و پاداش خود ببينند. هر توليدي را كه فراتر از بدهي آنها به دولت بود، ميتوانستند براي خود نگاه دارند يا بفروشند. مقدار زميني كه در آن برنج كاشته ميشد در طول يك سال نزديك به دو برابر شد. آن گونه كه كشاورزي در اين باره ميگفت «وقتي براي خودت و خانوادهات كار ميكني نميتواني تنبل باشي»
برخلاف پيمان مخفيانه، موضوع به بيرون درز كرد. هيچكس بهتر از خود كشاورزان ناكارآيي كشاورزي اشتراكي را درك نميكرد. در تمام چين كشاورزان آماده تغيير بودند. با خرد كردن قاچاقي زمينهاي اشتراكي در ساير روستاها، اين جنبش به سرعت توسعه پيدا كرد. به قول يك كشاورز، كشاورزي انفرادي «مثل آبلهمرغان» پخش شده بود. «وقتي يك روستا آن را داشته باشد، همه كشور آلوده ميشوند.»
درگيري ذهني با مساله پيشرو، در گروي مالكيت است. مالكيت در معني گسترده آن يعني نه تنها داشتن سهمي مالي، بلكه داشتن سهمي شخصي در موفقيت ايدهها.
كارآفرينان مبتكري كه به سمت موفقيت يورش ميبرند گاهي به طور غيرقابل تصوري ثروتمند ميشوند. اما كارمندان مبتكر نوعا پاداش ناچيزي علاوهبر حقوق خود دريافت ميكنند، پاداشي كه به آنها پرداخت ميشود معمولا نسبت به ارزش ابتكار آنها ناچيز است. بازار، كه حق مبتكران را براي دريافت هرگونه درآمد پسماند تضمين ميكند، انگيزهاي قدرتمند براي تلاشهاي ابتكاري است. البته مشوقهاي مالكيتي منحصر به ابتكارات هايتك نيست. همان طور كه در ادامه به اين موضوع خواهيم پرداخت. در اواخر دهه 1970، كشاورزي چين از توليد اشتراكي به انفرادي تغيير شكل پيدا كرد. اين تغيير، تجربهاي روشن و معقول از نيروي حقوق مالكيت را به ما نشان ميدهد. با مشوقهاي انفرادي جديد براي كشاورزان توليد غذا جهش عظيمي كرد. بازاري كردن كشاورزي صدها ميليون چيني را از فقر مطلق نجات داد. اين بزرگترين برنامه فقرزدايي است كه دنيا تاكنون به خود ديدهاست.
جرقه اين موضوع از شروعي بسيار كوچك پديد آمد: از جلسه مخفي خانوارها در روستايي كوچك. تا سال 1978 نوميدي بر كشاورزان روستاي زيائوگانگ در استان انهوي فائق آمده بود. مزرعه اشتراكي (كمون) كه آنها به صورت مشترك در آن كار ميكردند، عملكرد بدي داشت. استان انهوي كه به عنوان انبار غله كشور چين شناخته ميشود داراي برخي از حاصلخيزترين زمينهاي كشور است. اما 20 خانواده زيائوگانگي حتي به اندازهاي برنج توليد نميكردند كه كفاف خودشان را بدهد. وضع آنها به جايي رسيده بود كه از ساير مناطق گدايي ميكردند. در سالهايي كه وضع آب و هوا نامناسب بود آنها گرسنگي ميكشيدند.
روستاييان با ترس از دستگير شدن، مخفيانه با هم ديدار كردند و توافق كردند تا زمين اشتراكي را ميان خودشان تقسيم كنند. آنها بين خودشان قطعنامهاي سه مادهاي را هم تصويب كردند: اول، از آنجايي كه آنها داشتند سياست دولت را زير پا ميگذاشتند، قرارداد واگذاري زمين به خانوارهاي منفرد بايد مطلقا مخفي بماند، اين قرارداد نبايد براي هيچ فرد بيروني افشا شود؛ دوم، آنها كماكان به پرداخت برنج مالياتي مقرر به دولت ادامه دهند؛ سوم، اگر هركدام از آنها زنداني شد، ديگران از فرزندان آنها تا سن هجده سالگي مراقبت كنند. آنها اين ميثاق را با اثر انگشت خود امضا كردند. تحولي سريع ايجاد شد. كشاورزان زيائوگانگ بلافاصله پرتوليدتر شدند. يكي ميگفت: «الان با گذشته فرق ميكند. ما براي خودمان كار ميكنيم.» كشاورزاني كه روي قطعه زمين خود كار ميكردند، ميتوانستند رابطهاي مستقيم بين تلاش و پاداش خود ببينند. هر توليدي را كه فراتر از بدهي آنها به دولت بود، ميتوانستند براي خود نگاه دارند يا بفروشند. مقدار زميني كه در آن برنج كاشته ميشد در طول يك سال نزديك به دو برابر شد. آن گونه كه كشاورزي در اين باره ميگفت «وقتي براي خودت و خانوادهات كار ميكني نميتواني تنبل باشي»
برخلاف پيمان مخفيانه، موضوع به بيرون درز كرد. هيچكس بهتر از خود كشاورزان ناكارآيي كشاورزي اشتراكي را درك نميكرد. در تمام چين كشاورزان آماده تغيير بودند. با خرد كردن قاچاقي زمينهاي اشتراكي در ساير روستاها، اين جنبش به سرعت توسعه پيدا كرد. به قول يك كشاورز، كشاورزي انفرادي «مثل آبلهمرغان» پخش شده بود. «وقتي يك روستا آن را داشته باشد، همه كشور آلوده ميشوند.»
No comments:
Post a Comment