Monday, October 6, 2008

تجزيه و تحليل صورتهاي مالي

كاربرد نسبتهاي مالي در تجزيه و تحليل صورتهاي مالي

نسبت هاي فعاليت (كارآيي)

خبرگان مالي از نسبت هاي فعاليت براي آگاه شدن از درجه كارآيي شركت از ديدگاه بهره جويي از منابع موجود استفاده مي كنند. در حقيقت، اين نسبت ها كارآيي شركت را ازديدگاه مديريت دارايي ها نشان مي دهد. عمده ترين اين نسبت ها، نسبت گردش موجودي كالا ، نسبت گردش دارايي هاي ثابت، نسبت گردش مجموع دارايي ها و متوسط دوره وصولمطالبات است كه به توضيح مختصر درباره آنها مبادرت مي شود.

نسبت گردش موجودي كالا

با استفاده از اين نسبت مي توان گردش موجودي كالا، يعني تعداد دفعاتي كه شركت در طول سال موجودي كالاي خود را مي فروشد، محاسبه كرد. به طور معمول، هرچه اين نسبت بالاتر باشد، نشانگر كارآيي شركت در مديريت موجودي كالاست.


بهاي تمام شده كالاي فروش رفته

= نسبت گردش موجودي كالا

موجودي كالا



نسبت گردش دارايي هاي ثابت

اين نسبت به نوعي نشان مي دهد كه شركت تا چه اندازه اي در استفاده از ظرفيت ثابت خود موفق بوده است. معمولا" هرچه مقدار اين نسبت بالاتر باشد، شركت در استفاده ازدارايي هاي ثابت خود، از كارآيي بالاتري برخوردار بوده است.


فروش

= نسبت گردش دارائي هاي ثابت

دارائيهاي ثابت



نسبت گردش مجموع دارايي ها

با اين نسبت مي توان رابطه ميان ارزش دارايي ها و حجم فعاليت شركت را مشخص كرد. به عبارت ديگر، اين نسبت كارآيي مديريت را در استفاده مناسب از سرمايه گذاري ها و دارايي هايشركت نشان مي دهد. پرواضح است كه افزايش اين نسبت مي تواند نشانگر استفاده مناسب تر از دارايي ها تلقي شود.

فروش

= نسبت گردش مجموع دارائيها

مجموع دارائيها



متوسط دوره وصول مطالبات

با كمك اين نسبت مي توان زمان يا تعداد روزهايي كه طول مي كشد تا شركت مطالبات خود را وصول كند، محاسبه كرد. پس به عبارت ديگر، با اين نسبت رابطه ميان فروش نسيه و مطالبات كوتاه مدت تعيين مي شود و مي توان به سياست اعتباري شركت در فروش محصولات پي برد. توضيح آن كه اگرچه اعطاي اعتبار بيشتر به مشتريان مي تواند بر افزايش سطح فروش محصولات تاثيرگذار باشد، ولي احتمال سوخت شدن مطالبات را افزايش مي دهد. بنابراين، گاهي افزايش متوسط دوره وصول مطالبات مي تواند نامطلوب تلقي شود.

حسابهاي دريافتني

= متوسط دوره وصول مطالبات

متوسط فروش روزانه



نسبت هاي سودآوري

عملكرد كلي شركت و مديريت آن از ديدگاه سودآوري و بازدهي سرمايه گذاري ها را مي توان با نسبت هاي سودآوري مورد مطالعه قرار داد. مهمترين اين نسبت ها در ادامه بحث، شرح داده شده است.

نسبت حاشيه سود

اين نسبت نشان دهنده ي سودي است كه شركت به ازاي هرواحد فروش به دست مي آورد. به بيان ديگر، نسبت حاشيه سود نشان مي دهد كه چه سهمي از فروش را سود شركت تشكيل مي دهد.پرواضح است كه هرچه حاشيه سود افزايش يابد، سود آوري محصولات نيز بالاتر خواهد رفت.

سود خالص

= حاشيه سود

فروش


نرخ بازده مجموع دارايي ها (سرمايه گذاري ها

نرخ بازده مجموع دارايي ها (ROI) ميزان سود به ازاي هرريال سرمايه گذاري شده در شركت را نشان مي دهد. به سخن ديگر، اين نسبت محاسبه مي كند كه به طور متوسط در برابرهرريال سرمايه گذاري شده، چه مقدار بازده نصيب شركت مي شود. پس بازده مجموع سرمايه گذاري ها، بهره وري سرمايه را در شركت نشان مي دهد. بديهي است كه افزايش حجم سرمايه گذاري ها به خودي خود، موجب افزايش ثروت سهامداران نمي شود بلكه بايد ديد سرمايه گذاري ها تا چه اندازه اي در بالابردن سود موثر است.
اين نسبت از ديدگاه استفاده از تسهيلات اعتباري نيز مي تواند كاربرد زيادي داشته باشد، چراكه اصولا" اگر نرخ بهره تسهيلات دريافتي از بازده مجموع دارايي ها بيشترباشد، دريافت وام صرفه اقتصادي نخواهد داشت و حتي ممكن است در برخي موارد، شركت در بازپرداخت تسهيلات دريافتي با مشكل مواجه شود.

سود خالص

= نرخ بازده سرمايه گذاريها

كل دارائيها



نرخ بازده ارزش ويژه (بازده حقوق صاحبان سهام

اين نسبت شباهت زيادي به نرخ بازده مجموع دارايي ها دارد، تنها ميزان سودآوري را به ازاي هر ريال سرمايه گذاري شده توسط سهامداران نشان مي دهد. به همين خاطر، اگر اين نرخبازده كمتر از نرخ بهره وام هاي دريافتي باشد، استفاده از تسهيلات دريافتي به زيان صاحبان سهام خواهد بود.

سود خالص

= نرخ بازده حقوق صاحبان سهام

حقوق صاحبان سهام



كاربرد نسبتهاي مالي در تجزيه و تحليل صورتهاي مالي – بخش دوم

نسبت هاي اهرمي

اين گروه از نسبت ها امكان مقايسه وجوهي كه در شركت توسط سهامداران فراهم شده و وجوهي كه از خارج شركت تهيه شده است را فراهم مي آورد. در حقيقت، اين نسبت ها ميزان استفاده ازبدهي در مقابل سهام را در يك شركت اندازه گيري مي كند. نسبت هاي مشهور اين گروه در سطرهاي آتي تشريح مي شود.

نسبت بدهي هاي بلندمدت به حقوق صاحبان سهام

با استفاده از اين نسبت، مي توان مقدار منابع مالي كه بوسيله بدهي هاي بلندمدت تامين شده است را محاسبه كرد. هرچه مقدار اين نسبت بزرگتر باشد، نشان دهنده استفاده بيشتر از بدهي هاي بلندمدت براي تامين مالي شركت است و از آنجايي كه نسبت هاي اهرمي شاخص ريسك هستند، مي توان چنين نتيجه گرفت كه ريسك شركت بالاست.
افزون بر توضيحات بالا، اگر اين نسبت در مقايسه با صنعت بالا باشد، نشانگر اين است كه احتمالا" شركت به حد كافي از ظرفيت استقراض خود استفاده كرده و ممكن است براي تامين مالي آتي خود از طريق بدهي بلندمدت با موانعي روبرو شود.

بدهي هاي بلند مدت

= نسبت بدهي هاي بلند مدت به حقوق صاحبان سهام

حقوق صاحبان سهام



نسبت بدهي

با اين نسبت مي توان سهم كل وجوهي كه از محل بدهي ها تامين شده است را محاسبه كرد. از اين نسبت به عنوان شاخصي براي تعيين ريسك مالي شركت استفاده مي شود، زيرا استفاده از منابع غيرسهامدار،احتمال ناتواني شركت را در بازپرداخت وام هاي دريافتي افزايش مي دهد. به همين خاطر، وام دهندگان و موسسات اعتباري توجه خاصي به اين نسبت دارند. اگر اين سازمان ها احساس كنند شركت درخواست كننده وام نسبت بدهي بالايي دارد، ممكن است از اعطاي وام صرفنظر كرده و يا وثيقه بيشتري را مطالبه كنند. بديهي است هرچه نسبت بدهي كوچك تر باشد، در هنگام ورشكستگي خطر و زيان كمتري متوجه بستانكاران خواهد بود. زيرا، پايين بودن اين نسبت نشانگر اين است كه شركت براي تامين منابع مالي خود، بيشتر از حقوق صاحبان سهام استفاده كرده است.
اگر مقدار اين نسبت از عدد يك كسر شود، نسبت مالكانه به دست خواهد آمد كه مشخص مي كند، چه سهمي از كل وجوه شركت از محل حقوق صاحبان سهام تامين شده است.

مجموع بدهي ها

= نسبت بدهي

مجموع دارائيها



نسبت توانايي پوشش هزينه هاي بهره

با استفاده از اين نسبت توانايي شركت در بازپرداخت بهره وام هاي دريافتي محاسبه مي شود. به عبارت ديگر اين نسبت مشخص مي كند كه سود شركت تا چه اندازه قادر است ازعهده پرداخت هزينه هاي بهره سالانه شركت برآيد. اگر مقدار اين نسبت بالا باشد، مي توان گفت كه شركت با توان بيشتري مي تواند هزينه هاي بهره وام هاي دريافتي خود رابپردازد. گاهي كاهش اين نسبت نمادي براي افزايش ريسك شركت به حساب مي آيد. برخي از كارشناسان، مقدار مناسب اين نسبت را 8 معرفي مي كنند، اما همان طور كه در نسبت هاي قبلي نيزگفته شد، ميزان اين نسبت بستگي به وضعيت اقتصادي و استانداردهاي صنعت دارد
.

سود قبل از بهره و ماليات

= نسبت توانائي پوشش هزينه هاي بهره

هزينه هاي بهره

No comments: